خریت من انتها نداردشاید هم زیادی منفی نگرم .نمی دانم کلا من هیچی نمیدانم!قسم میخورم تمام اطرافیان،چه کسی که یکبار مرا دیده چه کسی که مرا بزرگ کرده خیال می‌کنند من خودم را علامه دهر میدانم یا حداقل به خودم اطمینان دارم ،واقعا دارم به این فکر میکنم که هیچ کس !حتی یک نفر هم نیست که من را بشناسد امکان ندارد بتواند رفتار من را پیش بینی کند یا لااقل چیزی که در فکرم میگذرد بفهمند خب اینم از این ناشی می شود خودم هم خودم را نمیفهمم کلا نفهمم!الان که داشتم عنوان را می نوشتم کل زندگی ام را مرور کردم و واقعا نامید شدم !هنوز هم توانایی تشخیص خوب از بد را ندارم!واقعا چی خوب است چی بد است؟وقتی من نمیدانم که حتی خوابم یا بیدارم چه فرقی میکند؟در دنیایی که براساس نسبیات تشکیل شده من دارم خودم را جر میدهم چیزی بفهمم مسخره استحوصله ام سر رفته دارم گوه میخورم.سرم درد میکند ،تلویزیون مردیکه ای باندپیچی شده را در چشمم فرو میکند که صورتش را سوزانده اند ،چقدر از تلویزیون متنفرم:/اگر خانه خودم بود تلویزیونم را با چوب و لگد له و لورده میکردماز این که فیلم ،سریال یا هر چرند دیگری را روی تلویزیون ببینم بیزارم البته شاید بخاطر شبکه ها باشد مثلا اگر روی آمریکا چن تنظیم شده بود با مشت لهش میکردم:/toolدیگر شورش را در آورده کثافت مآب عوضی ! بعد از 13سال انتظار هی طرفدارانش را سر میخواند آلبومی که قرار بود آوریل منتشر شود هنوز نیامده .مرده شور همه شان را ببرد ،وضعیت آهنگ و فیلمی داغان است ،آنچنان هم استرس دارم که حتی نمیتوانم کتاب های درسی ام را بخوانم ،چشم دیدن دوستانم را هم ندارم  یک جور هایی زیادی با هم تفاوت پیدا کرده ایم دیگر نمیفهممشان اعصابم را بهم میریزند.امروز دیگر آرزوی عقاب بودن نکردم:/امروز آرزو میکنم کاش یک  ه ی خاکستری خدامتری بودم که چند غواص گیر آورده و دارد جرواجرشان میکند پوووووووف


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها